سایت حلقه صالحین روستای لنبر
با عرض سلام خدمت شما. این سایت توسط اعضای حلقه صالحین روستای لنبر برای اطلاع رسانی و حضور در فضای مجازی ایجاد شده است.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان لنبر و آدرس lunbar.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

کل مطالب : 53
کل نظرات : 6

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 100
باردید دیروز : 2
بازدید هفته : 105
بازدید ماه : 646
بازدید سال : 1686
بازدید کلی : 73005
السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج)

 

نه کوششی نه وفایی فقط نشسته ایم و میگوییم خدا کند که بیاید

اللهم عجل لولیک الفرج

هر جه دل تنگت می خواهد بگو.....

تعداد بازدید از این مطلب: 585
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نماز و هزار و یک رمز و راز

نماز و هزار و یک رمز و راز
هیچ وسیله ای مستحکم تر و دائمی تر از نماز، برای ارتباط میان انسان و خدا نیست. مبتدی ترین انسانها، رابطه خود با خدا را به وسیله نماز آغاز می کنند.برجسته ترین اولیای خدا نیز، بهشت خلوت انس خود با محبوب را در نماز می جویند.

مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای
نماز، زینت بزم عارفانی است که از بیگانه دست شسته اند و با دوست پیمان پاکی بسته اند. در سایه سار نماز می توان از کمند شیطان و عصیان رهید و به رضوان الهی رسید.
تدبّر و اندیشه در اسرار نماز، همانند غوّاصی در اقیانوس ژرف و بیکرانی است که حاصل آن گوهرهای بی بدیل اخلاص و تسلیم و فروتنی است.
بر این اساس، به بیان چند نکته درباره نماز می پردازیم، بدان امید که با تفکّر درباره راز و رمزهای نماز، به ضیافت دوست بار یابیم و از زلال جاری عشق بنوشیم.
1*خدای سبحان در قرآن کریم فرمود: انّنی انااللّه لا اله الاّ انا فاعبدنی و اقم الصّلوة لذکری. 1
من اللّه هستم؛معبودی جز من نیست، مرا بپرست، و نماز را برای یاد من بپادار.
2*شبی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله به معراج رفت، به درگاه خداوند عرض کرد: پروردگارا!در این شب، به شادمانی شگفتی دست یافته ام، این شادمانی را بر من افزون فرما راهی نشانم ده که همواره چنین باشم.
خدای متعال او را به نماز فرمان داد و فرمود:یا محمّد المصلّی یناجی ربّه، ای محمّد!نمازگزار با خدایش سخن می گوید و راز و نیاز می کند. 2
3*امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود:نماز، هدیه مؤمن است به سوی پروردگار، پس هدایای خود را نیکو کنید تا جوایز شما نیکو باشد. 3
4*نماز گناهان را می زداید، چنانکه برگ را از درخت بزدانید، و گناهان را-از گناهکار- می گشاید، چنانکه بند از کسی بگشایند. 4
حضرت علی علیه السّلام
5*نماز اظهار فقر و فروتنی در پیشگاه الهی است. 5 پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله
6*از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت شده است که:خدای متعال فرمود:من سه چیز را برای نمازگزار پذیرفته ام:

الف:تا زمانی که در حال نماز است رحمتم را بر او نازل کنم.
ب:فرشتگان با بالهای خود او را زیر پوشش و حمایت قرار دهند.
ج:خودم با او مناجات کنم.آن گاه که او گفت:یا ربّ؛من می گویم:لبّیک. 6
7*هر چیزی را زینتی است و زینت اسلام، نمازهای پنجگانه است. 7 پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله
8*در احادیث مربوط به معراج نبیّ اکرم صلّی اللّه علیه و آله می خوانیم که آن حضرت فرمود:...چون به مسجد اقصی رسیدم، ابراهیم و موسی و عیسی علیه السّلام و جمله پیغمبران دیگر را دیدم که درآمدند و بر من سلام کردند و مرا در پیش داشتند و با ایشان نماز کردم. 8 چون...رسیدم بهسدرة المنتهی 9 عالمی دیدم پرنور و ضیاء و چندان روشنایی داشت که چشم خیره می شد.چندان که نگاه کردم بر چپ و راست، همه فرشتگان روحانی دیدم به عبادت مشغول.گفتم:ای جبرئیل!کیستند این قوم؟گفت:اینان هرگز هیچ کار نکنند جز عبادت و تسبیح. 10
9*ازربیع بن خثیمحکایت شده است که با یک رکوع، شب را به صبح می رساند، آن گاه قامت راست می کرد و می نالید و می گفت: آه، مخلصان پیشی گرفتند و ما از راه ماندیم. 11
10*از امام صادق علیه السّلام پرسیدند: گریستن در نماز(از بیم عذاب الهی)است؟ فرمود:به خدا سوگند که نور چشم است؛و اگر برای شما چنین حالی پیش آمد مرا هم به یاد آورید(و دعا کنید). 12
11*رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود: هیچ نمازی وقتش نمی رسد مگر آن که فرشته ای ندای عمومی سر می دهد کهای مردم!بپا خیزید و آتشهایی را که با دستهای خود بر پشت خویش برافروخته اید، با نماز خود خاموش کنید. 13
12*آخرین وصیّت انبیا درباره نماز بوده است. 14 امام صادق علیه السّلام
13*اوّل کسی که نماز بامداد کرد آدم علیه السّلام بود، او نخستین همه گریندگان بود، آیین بیداری شب آدم نهاد، نوحه کردن از درد هجران و زاریدن به نیم شبان سنّتی است که آدم نهاد...چون سحر عاشق وار نفس بر زد و لشکر صبح کمین برگشاد و بانگ بر ظلمت شب زد، جبرئل آمد به بشارت که:یا آدم!صبح آمد و صلح آمد، نور آمد و سرور آمد، روشنایی آمد و آشنایی آمد، برخیز ای آدم، و اندرین حال دو رکعت نماز کن، یکی شکر گذشتن شب هجرت و فرفت را، یکی شکر دمیدن صبح دولت و وصلت را. 15
14*حضرت مهدی علیه السّلام در روز ظهور، به اذن پروردگار بهمسجدالحرام می رود و پشتمقام ابراهیمرو بهکعبه می ایستد و دو رکعت نماز می گزارد و سپس اعلام ظهور می فرماید. 16
15*الّذین ان مکّنّهم فی الارض اقاموا الصّلوة واتوا الزّکوة وأمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و للّه عقبة الامور.- 17 (یاران خدا)همان کسانی(اند)که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا می دارند، و زکات می دهند، و امر به معروف و نهی از منکر می کنند، و پایان همه کارها از آن خداست.
قرآن کریم


16*امام موسی کاظم علیه السّلام در سنّ کودکی در خدمت پدر بزرگوارش امام جعفر صادق علیه السّلام به نماز ایستاده بود. اندیشمندی از اهالی شهر، نزد آن حضرت بود، دید که این فرزند به سوی در باز نماز می خواند، که کراهت دارد.مسأله را از حضرت صادق علیه السّلام پرسید.امام علیه السّلام فرمودند:از خود بچّه سؤال کنید!
آن آقای عالم رو کرد به بچّه خردسال و عرض کرد:چرا رو به در باز نماز می خوانید؟ این طفل خردسال(امام کاظم علیه السّلام) فرمود:آن کسی که من به سوی او نماز می خوانم از این در به من نزدیکتر است! 18
پاورقی
(1)-طه(20)، آیه 14.ترجمه آیات این مجموعه (جز چند مورد)از قرآن کریم باترجمه آیت اللّه مکارم شیرازی نقل شده است.
(2)-سرّ الصّلوة، (شیخ الرئیس ابو علی سینا)ضمیمه کتاب ضوابط الرضاع، و رساله رضاعیّه، صفحه 185.
(3)-ارشاد القلوب، جلد 2، صفحه 18(باب 22).
(4)-نهج البلاغه، خطبه 199، صفحه 235، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی.گفتنی است:نکته هایی که از نهج البلاغه آورده ایم از همین مأخذ نقل شده است.
(5)-اسرار الصّلوة و مهمّاتها، صفحه 148.
(6)-تفسیر کشف الاسرار، جلد 10، صفحه 465
(7)-مصباح الفلاح، صفحه 173
(8)-معراج نامه ابو علی سینا، صفحه 25
(9)-درختی است در آسمان هفتم که در سورة النّجم (آیه 14)یاد شده.(فرهنگ معین)و نیز در قاموس قرآن آمده است:از روایات استفاده می شود که سدرة المنتهی، در آسمانهاست.(قاموس قرآن، جلد 3)
(10)-معراج نامه ابو علی سینا، صفحه 111-112
(11)-سرّالصّلوة، صفحه 79.
(12)-من لا یحضره الفقیه، جلد 1، صفحه 317.
(13)-84
(14)-وسائل الشیعه، جلد 3، صفحه 26
(15)-تفسیر کشف الاسرار، جلد 1، صفحه 653- 654
(16)-داستانها و حکایتهای نماز، جلد 1، صفحه 37(بحار الانوار).

تعداد بازدید از این مطلب: 679
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


چگونه هزار رکعت بخوانیم؟

مرحوم كفعمى روایت كرده است:

 

 

روزى پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله به حضرت على علیه السلام فرمود: دیشب چه عملى انجام داده‌اى؟

 

 

آن حضرت اظهار داشت: پیش از آن كه بخوابم، هزار ركعت نماز به جا آوردم، حضرت رسول فرمود: چگونه؟!

 

 

پاسخ داد: از شما شنیدم كه فرمودى: هر كس هنگام خوابیدن سه مرتبه بگوید: «یَفْعَلُ اللهُ ما یَشاءُ بِقُدْرَتِهِ، وَ یَحْكُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ» ؛ او همانند كسى است كه هزار ركعت نماز خوانده است.

 

 

حضرت رسول اکرم فرمود: راست گفتى، چنین است.

تعداد بازدید از این مطلب: 686
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


داستانهايي از امام علي (ع) کودک و کودکي 2

رفتار با يتيمان

 

 

 

يک روز علي (ع) به زن فقيري برخورد کرد که چند کودک يتيم داشت که از شدت گرسنگي ، گريه مي کردند. آن زن با آنها مشغول بازي بود تا خوابشان ببرد. و آتشي در زير ديگ روشن کرده بود و در داخل ديگ ، مقداري آب ريخته بود که فکر کنند براي آنها غذا مي پزد. حضرت به منزل رفت و ظرف خرما و کيسه اي آرد و قدري روغن و نان و برنج به دوش گرفت و به سوي خانه ي آن زن رفت . قنبر خواهش کرد که آن وسائل را او حمل کند ؛ اما آن حضرت راضي نشد. چون به منزل آن زن رسيد ، اجازه خواست و داخل شد . قدري برنج و روغن در داخل ديگ ريخت چون پخته شد ، براي بچه ها حاضر کرد و به آنها خورانيد تا سير شدند. بعد برخاست و با دست و پا ميان خانه راه مي رفت و «بع بع» مي کرد و آن کودکان مي خنديدند. سپس از خانه خارج شد. قنبر گفت : «امروز چيز عجيبي مشاهده کردم و شما و دست و پايتان را زمين گذاشته بوديد و بع بع مي کرديد». فرمود : «وقتي که وارد خانه شدم . اطفال را گرسنه و گريان ديدم. خواستم وقت بيرون رفتن آنها را خندان ببينم».(8)

 

 

همبازي

 

 

 

کودکي بر سر ناودان بام خانه رفت و مادرش متوجه نبود. فاصله بام تا زمين بيست متر بود. مادر فرياد مي زد که بچه ام مي افتد و مي ميرد. کودک هم به حرف کسي گوش نمي داد. مردم جمع شدند ، نتوانستند کاري بکنند.حضرت علي (ع) از آنجا مي گذشت ، چون جريان را ديد فرمود : کودکي هم سن او بياوريد و در کنار راه رها کنيد. اين کار را کردند . آن دو با هم بازي مي کردند و مادرش رفت ، او را گرفت و پايين آورد و دست امام علي (ع) را بوسيد.(9)

 

 

عطوفت پدرانه

 

 

 

حبيب بن ابي ثابت مي گويد : روزي مقداري عسل به عنوان بيت المال آوردند. حضرت علي (ع) فرمود تا يتيمان را حاضر کردند. موقعي که عسل را بين نيازمندان تقسيم کرد ، خودشان به دهان يتيمان عسل مي گذاردند. بعضي گفتند : «اي علي ! اين عمل براي چيست؟». فرمود : «امام ، پدر يتيمان است ، به دهان آنها عسل مي گذارم و به جاي پدران از دست رفته ي آنها به آنها عطوفت پدرانه مي کنم».(10)

 

 

علي و کودکان

 

 

 

روزي زني مشکي پر از آب به خانه مي برد. امام علي (ع) او را ديد ، فهميد شوهر ندارد و بي سرپرست است . لذا نزد او رفت و مشکش را به خانه رسانيد. روز بعد تصميم گرفت براي يتيمان او غذايي ببرد. اين کار را کرد و وارد خانه ي آن زن شد و به او گفت : «نان مي پزي يا از کودکانت نگهداري مي کني؟» زن گفت : «من نان مي پزم ، تو از بچه ها نگهداري کن ». امام علي (ع) هم با گوشتي که آورده بود ، کباب درست کرد و با خرما به دهان بچه ها مي گذاشت و هر بار مي فرمود : «فرزندانم ، علي را حلال کنيد ، اگر در کار شما کوتاهي کرده است ». خمير که حاضر شد ، علي (ع) تنور را روشن ساخت و صورت خود را به آتش نزديک کرده ، مي فرمود : «اي علي ! بچش طعم آتش را ، که اين جزاي کسي است که از وضع يتيمان بي خبر است». حضرت در آخر به آن زن گفت : «از اينکه در کار تو و کودکانت کوتاهي شده ، شرمنده ام ». (11)

 

 

امام (ع) آنقدر به يتيمان محبت مي کرد که فردي به نام ابوالطفيل که مي ديد حضرت علي (ع) به دهان يتيمان عسل مي گذارند ، مي گفت : «دوست داشتم من هم يتيم بودم تا مورد محبت علي (ع) قرار مي گرفتم ». (12)

 

 

 

شيرين زباني

 

 

روزي علي (ع) در منزل نشسته بود و دو کودک خردسال او عباس (ع) و زينب (س) در طرف راست و چپ ايشان نشسته بودند. علي (ع) به عباس (ع) فرمود : «بگو يک». گفت : «يک». فرمود «بگو دو» . گفت : «حيا دارم با زباني که يک گفتم ، دو بگويم». علي (ع) چشمان عباس را بوسيد. بعد زينب (س) گفت : «پدر جان آيا ما را دوست داري ؟». فرمود : «بله ، فرزندان ما پاره هاي جگر ما هستند ». گفت : «دو محبت در دل مردان با ايمان نمي گنجد. دوستي خدا و دوستي فرزند. ناچار بايد گفت : به نسبت به ما مهرباني ، ولي محبت خالص براي خداست». اين جمله ي زيبا از زبان زينب خردسال ، براي علي (ع) جالب بود . نسبت به آن دو کودک ابراز محبت کرد و آن دو را تشويق کرد.(13)

 

 

 

کشتي گرفتن علي (ع)

 

 

ابوطالب پسران خود و پسران برادرش را جمع مي کرد و به آنها دستور مي گفت تا با هم کشتي بگيرند ؛ و اين رسمي در بين اعراب بود. علي (ع) آستينهايش را بالا مي زد و با برادران و پسرعموهاي بزرگتر و کوچکتر خود کشتي مي گرفت . ابوطالب همواره مي گفت : علي (ع) پيروز بود. به همين دليل علي (ع) را پيروز مند مي ناميدند وقتي آن حضرت بزرگتر شد ، يک کشتي گير قوي شده بود با ستمکاري کشتي مي گرفت و آنان را به زمين مي زد ؛ و چه بسا کمربند ستمکاري را مي گرفت و او را بلند مي کرد و به زمين مي زد.(14)

 

 

 

مدافع کوچک

 

 

قريش به بچه هاي خود ياد داده بودند که وقتي پيامبر اکرم (ص) از خانه بيرون مي آمد ، پشت سر حضرت مي دويدند و شعرهايي بر عليه ايشان مي خواندند و رسول خدا (ص) را اذيت مي کردند. علي (ع) که کودک بود ، به رسول خدا (ص) مي گفت : «هر وقت از خانه بيرون مي روي ، مرا با خود ببر». پيامبر اکرم (ص) از خانه بيرون مي آمد ، تا بچه ها مي آمدند به حضرت آزار برسانند ، علي (ع) آنها را دنبال مي کرد و گوش و بيني آنها را مي کشيدآنها هم نزد پدران خود شکايت مي کردند که : «قضمنا علي ؛ علي ما را گاز گرفته » اذيتمان کرده). لذا درکودکي به حضرت لقب «قضم»داده بودند. (15)

 

 

 

پرستاري علي (ع)

فاطمه بنت اسد مي گويد : وقتي علي (ع) متولد شد ، پيامبر اکرم (ص) سي سال داشت و علي (ع) را بسيار دوست مي داشت . پيامبر اکرم (ص) به من فرموده بود که گهواره علي (ع) را نزديک رختخواب من بگذار و بيشتر از همه ، سعي در تربيت علي (ع) داشت . او را با خود به حمام مي برد و مي شست. وقتي گرسنه مي شد ، به او شير مي داد. وقت خواب ، گهواره ي او را تکان مي داد و در وقت بيداري ، با او بازي مي کرد و سخن مي گفت . او را بغل مي کرد و مي فرمود : «اين برادر ، جانشين ، ياري کننده ، پشتيبان ، امانتدار و داماد من خواهد بود». پيامبر اکرم (ص) دائما علي (ع) را با خود به کوههاي مکه و دره ها و بيابانهاي اطراف آن مي برد. (16)

تعداد بازدید از این مطلب: 707
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


داستانهايي از امام علي (ع) کودک و کودکي 1

سرور جوانان بهشت

 

 

 

ابن عباس مي گويد : رسول خدا (ص) در جايي نشسته بود. حسن (ع) به سوي حضرت مي آمد. چون پيامبر (ص) او را ديد ، گريه کرد و فرمود : «بيا به سوي من ، بيا به سوي من اي پسرم!». حسن (ع) هم نزديک آمد ، تا روي زانوي راست پيامبر (ص) نشست . رسول خدا (ص) فرمود : «اما حسن ، همانا او پسر من است و از من است و نور چشم من و روشني قلب من و ميوه ي دل من و آقاي جوانان بهشت و حجت خدا بر امت است ». امر حسن (ع) امر من است و کلام او ، کلام من است . کسي که از او پيروي کند ، مرا پيروي کرده و کسي که او را نافرماني کند ، مرا نافرماني کرده است ». در ادامه ، از شهادت ايشان خبر داد و فرمود : «هر کس که بر حسن (ع) گريه کند ، کور نمي شود ، روزي که چشمها کور مي شود ؛ و کسي که براي او غمگين شود ، دلش غمگين نيست ، روزي که دلها غمناک اند ؛ و کسي که در بقيع او را زيارت کند ، قدمهايش بر پل صراط نمي لغزد ، روزي که قدمها مي لغزند»(1)

 

 

نوجوانان باهوش ، اولين مسلمان

 

 

 

علي (ع) وارد خانه شد. پيامبر (ص) و خديجه (س) مشغول خواندن نماز بودند. ايستاد و به رکوع و سجود آنها نگاه کرد . پيامبر (ص) آياتي از قرآن را تلاوت مي کرد. چون نماز آنها تمام شد ، علي (ع) از کارشان پرسيد : پيامبر (ص) در جواب فرمود : «ما نماز مي خوانيم ، براي خدايي که مرا به پيامبري مبعوث کرده است» ؛ و علي (ع) را به اسلام دعوت کرد. او مهلت خواست تا با پدرش مشورت کند. شب تا صبح در فکر بود . صبح نزد رسول خدا (ص) آمد و فرمود : «خداوند مرا آفريد ، در حالي که با پدرم مشورت نکرد. پس دليلي ندارد که من هم در مورد عبادت او با پدرم مشورت نمايم ». (2)

 

 

علي (ع) نوجواني ده ساله بود که به دين اسلام ايمان آورد. (3) اولين کسي بود که با رسول خدا (ص) نماز جماعت خواند.

 

 

 

عفيف کندي مي گويد : در زمان جاهليت براي خريدن لباس و عطر به مکه سفر کردم و با عباس عموي پيامبر (ص) ملاقات کردم . به کعبه نگاه مي کردم. ناگهان ديدم جواني آمد و به آسمان نگاه کرد و رو به کعبه مشغول نماز شد. چند لحظه بعد ، نوجواني آمد و سمت راست او ايستاد ، و بعد هم بانويي پشت سر آن دو ايستاد. از عباس جويا شدم ، گفت : آن جوان محمد (ص) است و آن نوجوان ، پسر عمويش علي (ع) و آن زن هم خديجه (س) همسر محمد (ص) است ».

 

 

عفيف کندي مي گويد : «اي کاش من چهارمين آنها مي بودم». (4)

 

 

 

خود علي (ع) در نهج البلاغه مي گويد : «بار خدايا! من نخستين کسي هستم که به حق رسيده و از آن را شنيده و پذيرفته است . هيچ کس بر من نماز پيشي نگرفت ، مگر رسول خدا (ص) .»(5)

 

 

همچنين علي (ع) مي فرمايد : «قبل از بعثت ، رسول خدا (ص) به حراء مي رفت و من او را مي ديدم . در آن زمان اسلام در خانه اي نيامد ، مگر به خانه رسول خدا (ص) و خديجه (س) که من سومين آنها بودم».(6)

 

 

 

در يکي از سالهاي قحطي مکه ، رسول خدا (ص) علي (ع) را که هشت ساله بود ، از ابوطالب گرفت ، تا او را تربيت نمايد و زحمتهاي ابوطالب را جبران کند و فرمود : «من همان ر ا برگزيدم که خدا او ر ا براي من برگزيده است ».(7)

تعداد بازدید از این مطلب: 733
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود